ما فرانسوی ها معلمان تاریخ خود را دوست داریم - ساموئل پاتی ما را به یاد آورد که چرا | اگنس پوآیر | نظر

[ad_1] Sدر آن صبح سرنوشت ساز 7 ژانویه 2015 ، و قتل عام شارلی ابدو ، گاهی اوقات احساس می شود که ما فرانسوی ها

توسط ABTINNEWS در 5 آبان 1399
[ad_1]

Sدر آن صبح سرنوشت ساز 7 ژانویه 2015 ، و قتل عام شارلی ابدو ، گاهی اوقات احساس می شود که ما فرانسوی ها زندگی خود را بین حملات تروریستی زندگی می کنیم ، هر یک مانند قبلی رذیلانه اما در شرارت و نمادگرایی خود حساس ترند. وقتی فکر می کنیم این نمی تواند بدتر شود ، یک حمله جدید اشتباه ما را ثابت می کند.

در پنج سال گذشته ، اسلام گرایان در فرانسه روزنامه نگاران ، کاریکاتوریست ها ، پلیس ها و زنان ، سربازان ، یهودیان ، جوانان را در یک کنسرت ، هواداران فوتبال ، خانواده ها در یک نمایشگاه آتش بازی روز باستیل ، یک کشیش 86 ساله که جشن می گرفت ، هدف قرار داده و آنها را به قتل رساندند. توده ای در کلیسای کوچک خود در نورماندی ، گردشگران در یک بازار کریسمس ... لیست ادامه دارد.

هفته گذشته ، یک معلم تاریخ در حالی که از مدرسه به خانه برگشت ، در شهر آرام Conflans-Sainte-Honorine ، در نیمه راه پاریس و Giverny ، به سر بریده شد. سرعتی که با آن واقعیت ها را فهمیدیم ، ضربات را شدیدتر ، احساسات ما را عمیق تر و ذهنمان را متمرکز کرد.

معلمی بنام ساموئل پتی توسط یک پناهنده 18 ساله از نژاد چچنی به دلیل نمایش کارتونهای طنز ، برخی از آنها کاریکاتورهای پیامبر محمد (ص) در طی یک درس تاریخ در مورد آزادی بیان و آزادی وجدان ، به قتل رسید. ما سعی کردیم حقایقی را که به ما داده شده پردازش کنیم. ما مجبور شدیم چندین بار کلمات را بخوانیم و بشنویم. آنها فقط جمع نشده اند. در سال 2020 ، یک معلم تاریخ در فرانسه به دلیل آموختن تحمل دانش آموزان و استفاده از ذهن انتقادی ، سر او را بریده بودند؟ بدتر از این بود که: قتل او نتیجه یک کارزار نفرت و اطلاعات غلط بود که توسط چند والد متعصب رهبری شد و توسط یک امام معروف سلفی در شبکه های اجتماعی پخش شد. کودکان می توانستند شوک صورت بزرگسالان را ببینند ، آنها عصبانیت را احساس می کنند. آنها پرسیدند چه اتفاقی افتاده است ، اما چگونه می توان به آنها گفت؟ دندانهایمان را قروغ کردیم ، سخت قورت دادیم و خبر را به آنها دادیم. و کشوری به فکر تاریخ و معلمان خود رفت.

تعداد معدودی از کشورها هستند که چهره معلم تاریخ از نمادین و قدرتمندتر از فرانسه باشد. از آنجایی که جمهوری سوم در اوایل دهه 1880 قاطعانه آموزش را از دست کلیسا گرفت و آن را رایگان ، اجباری و سکولار کرد ، پیاده نظام صلح و آرامش معلمان بستر جمهوری فرانسه بوده است. وظیفه آنها روشن بود: گسترش ارزشهای روشنگری به دورترین نقاط فرانسه - به عبارت دیگر ، باز كردن ذهن های جوان به جهان پیچیده با تمام پیچیدگی های آن. بنابراین معلمان جوان و فداکار نه تنها برای آموزش کودکان بلکه برای ریشه کن کردن خرافات در کلاس های درس توسط دولت آموزش دیدند. مدارس دولتی به مکان هایی تبدیل شدند که فرانسوی ها به عنوان شیرخوار وارد می شوند و به عنوان شهروند خارج می شوند. این کلیسا هنوز در مدارس خود به کودکان آموزش نمی داد ، اما آنها تحت نظارت دقیق دولت قرار داشتند و مجبور بودند با دقت تمام برنامه درسی ملی را دنبال کنند.

این نسل اول معلمان به "هوسارهای سیاه جمهوری" ملقب شدند ، زیرا آنها در طول دوره آموزش خود یک لباس سیاه بر تن داشتند و در تصاویر کاملاً متین به نظر می رسیدند. آنها مجبور بودند به هر حال ، در هر کجا که پست می شدند ، باید در مقابل کشیش محلی که به نفوذ قدرت خود ادامه می داد ، به دست آوردند. تمام هوسارهای سیاه و وراث آنها ، مانند ساموئل پتی ، كه كاملاً به مأموریت تمدن خود اختصاص داده بودند ، موفق به رهایی اذهان شدند. آنها این کار را با احساس افزایش وظیفه و فداکاری انجام دادند. با تشکر از آنها ، دین سرانجام به حوزه معنوی سقوط کرد. آنها آرزوهای کلیسا را ​​برای سنگین کردن در زندگی سیاسی و گزینه های فرانسه با موفقیت نابود کردند.

من نیز مانند بسیاری از هموطنان در این هفته گذشته به این فکر کرده ام که به ویژه به معلمان و معلمان تاریخم بدهکارم. با لطافت به بسیاری از عجایب آنها نگاه کردم. یکی همیشه سر تا پا قرمز یا سبز می پوشید. ما فکر می کردیم که او یا کمونیست است یا سبز ، فقط به این دلیل که نمی تواند کاملاً نظر خود را اعلام کند.

دیگری وجود داشت به نام پیر دو پانافیو. من 13 ساله بودم و درست مانند دانش آموزان پاتی ، این سالی بود که در مورد ولتر ، روسو ، دیدرو و انقلاب فرانسه آموختم. از بین همه رشته ها ، تاریخ یکی است که به ما می گوید مردم فرانسه قدرت تغییر سرنوشت ما را دارند ، خواه فرزندان دهقانان باشیم یا دختران بورژوازی. چیزهای قدرتمند برای ذهن های جوان.

مثل این بود که صاعقه به آن اصابت کند. من با هیجان یک کاوشگر برای کشف یک قاره به کلاس او می رفتم. به یاد می آورم که در آن نشسته ام ، رنگ قلم آبنما و نور جنوب شرقی پنجره. من همه جزئیات را به یاد می آورم ، همانطور که وقتی اتفاق مهمی در زندگی ات رخ می دهد ، این کار را انجام می دهی. او با آرامی ، با لبخندی مهربان ، مردی با شور آرام و ذکاوت سریع صحبت می شد. و در حالی که او بدون هیچ زحمتی ، ما را متفکر و شهروند آزاد می کرد. ما فقط هنوز آن را نمی دانستیم.

یک قرن پس از آنکه آنها به مداخله دین در زندگی عمومی ما کمک کردند ، معلمان فرانسه دوباره خود را در صف مقدم مبارزه جدید با تاریکی می بینند. آنها همانند هوسارهای سیاه پیش از خود به انرژی ، شجاعت و عزم نیاز خواهند داشت. آنها همچنین به کل کشور پشت سر خود نیاز خواهند داشت. این کمترین کاری است که می توانیم انجام دهیم ، زیرا اکنون می دانیم که به آنها بدهکار هستیم: آزاد اندیشی.

اگنس پوآیر یک مفسر ، نویسنده و منتقد سیاسی ساکن پاریس است


[ad_2]
Source link
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن