از نظر تاریخی، زمانی که مستبدان کنترل مردمی آزاد را به دست می گیرند، همیشه از همه اسلحه می گیرند و تاریخ را بازنویسی می کنند. آنها سعی می کنند از ستمگران ناجی ملی بسازند و میهن پرستان مخلص را به اراذل و اوباش تبدیل کنند. این بازنویسی تاریخ در حالی اتفاق می افتد که من می نویسم زیرا چپ ها واقعیت سیاسی و اقتصادی را تحریف می کنند، میهن پرستان واقعی را نابود می کنند و اراذل و اوباش را خدایی می کنند.
تصویر دقیق مارتین لوتر کینگ جونیور. توسط افراد ناامیدی که نمیتوانند بر اساس شایستگیهای او در مورد این موضوع بحث کنند، اما باید به اسطورههای ساختگی بسنده کنند، دوباره کار شده، بستهبندی شده و به یک قدیس سکولار تبدیل شده است.
اما این اسطورههای ساختگی به آرامی در حال تغییر است و با اظهارات آشکارا ظالمانه و بیش از حد مبنی بر این که «واکسنها بیخطر و مؤثر هستند»، «دموکراتها به طور طبیعی رهبران سیاسی خوبی برای مرد کوچک هستند»، «یک مرد میتواند زن شود و به دنیا بیاورد، در حال تغییر است. یک کودک، "و" یک ملت باید از هر کسی و هرکسی برای شهروند شدن استقبال کند.
فقط ترقی خواهان غیرمتفکر، چپ افراطی و نیمه اغما هنوز هم چنین خشخاشی را باور دارند. برخی حاضرند این را بگویند، اگرچه محافظهکاران صادق سالهاست که از حقیقت آگاه بودهاند. چنین افرادی به مارتین لوتر کینگ جونیور نیز نگاهی تازه کردهاند و اعتراف کردهاند که او نقصهای بزرگی داشته است، حتی اگر معتقد باشند که او سهمی پایدار در آزادی داشته است.
مسئله کینگ برای چندین دهه جوشیده، سپس جوشیده و سپس دود میکند، اما اکنون با آزادی اینترنت شعلهور شده است.
در سال 2014، الیور استون از نوشتن و کارگردانی فیلم موردانتظار MLK صرف نظر کرد زیرا مردم پادشاه در آتلانتا فیلمنامه او را رد کردند. آنها اجازه ندادند که حقیقت گفته شود زیرا استون قصد داشت با "مسائل زنا، درگیریهای درون جنبش و تحول معنوی کینگ" مقابله کند.
به طور باورنکردنی، بسیاری از افراد ظاهراً صادق، حقیقت ناخوشایند را در مورد قهرمانان خود نمی خواهند. به نظر می رسد بسیاری از کسانی که به چپ متمایل می شوند اساساً افرادی نادرست هستند که برای حفظ اسطوره های خود دست به هر کاری می زنند. خانواده کینگ و سایر چپها هنوز تصویر او را سفید میکنند. پس از همه، دلارهای کلان درگیر هستند زیرا همه می دانند که چه کسی با خانواده کینگ معامله کرده است.
از آنجایی که روز تولد کینگ یک تعطیلات ملی است، من حقایق غیرقابل انکار زیر را در مورد کینگ به منظور یک رکورد تاریخی وفادار ارائه می کنم. خوانندگان من می توانند تصمیم بگیرند که آیا من یک نژادپرست هستم یا یک واقع گرا و علاقه مند به حقیقت. من همان تنفر را نسبت به هر مردی که به اعمال و اصول کینگ مقصر باشد، خواهم داشت.
کینگ یک کمونیست پینکو، مترقی و کمونیست بود: کینگ بسیار است لیبرال دیوید جی. گارو، زندگی نامه نویس، نوشت: "کینگ به طور خصوصی خود را مارکسیست توصیف کرد." منشی کینگ در مرحله اولیه بایکوت اتوبوس مونتگومری، کشیش. اوریا جی فیلدز نوشت: «شاه به پیشبرد کمونیسم کمک میکند. او با کمونیست ها محاصره شده است.» اگر این شما را ناراحت نمی کند، خوب، اما ادعا نکنید که او فقط یک سوسیالیست بوده است.
سیاه لیبرال کارل روآن ستون نویس روزنامه در جلسات شورای امنیت ملی شرکت کرد و اجازه یافت پرونده های محرمانه FBI درباره کینگ را ببیند. روآن گفت که کینگ از ماه مه 1962 زمانی که نام کینگ در پرونده های FBI "در بخش A ... تبديل به "کمونيست" قرار گرفت، به عنوان کمونيست شناخته شده بود. ویلیام سالیوان، دستیار رئیس اف بی آی، در آن زمان به این نتیجه رسید که کینگ "خطرناک ترین سیاهپوست آینده در این کشور از دیدگاه کمونیسم، سیاهپوستان و امنیت ملی است." سالیوان بسیار مهم بود حامی از پادشاه!
کینگ یک فاضل بود: ریچارد جان نوهاوس، کشیش کاتولیک رومی، درباره کینگ گفت: «دکتر. کینگ، با تمام چیزهایی که در مورد او عالی بود، یک زناکار، آزاده جنسی، چرند و زن خوار بود.» این از یک دوست است!
دیوید جی. گارو، زندگینامه نویس دوستانه کینگ، آن را فاش کرد USA Today توجیه کینگ برای بداخلاقی جنسی خود: «او [King] توضیح داد که کسی 27 روز در ماه در جاده است و به رابطه جنسی به عنوان نوعی کاهش اضطراب و برای آرامش عاطفی نیاز دارد. اوه، خوب، این باعث میشود که زنا و خیانت کینگ به عهد ازدواج و انتصاب او قابل قبول باشد – شاید حتی برای افراد ناامید در سمت چپ چپ قابل ستایش باشد!
برای کسانی که تصویر کینگ را پرستش میکنند، یک مقاله AP با عنوان «افبیآی و آبرناتی میگویند که کینگ یک «تامکت» وسواس جنسی بود.» که با توصیفی گرافیکی از آخرین شب کینگ روی زمین همراه شد، باید ضربهای مهلک باشد. «کشیش مارتین لوتر کینگ جونیور بر اساس خاطرات کشیش، بخشهایی از شب قبل از ترور خود را با دو زن گذراند و سپس با زن سوم دعوا کرد. رالف دیوید آبرناتی، دستیار ارشد کینگ. واعظان قرار است "یک مبارزه خوب بجنگند" اما کینگ این آموزش را منحرف کرد - با بیل.
در مورد مدافعان پادشاهی که در تلاش برای توجیه چنین اعمال زشت اصرار دارند چیزهای زیادی می گوید.
چارلز دی. برنان، دستیار مدیر افبیآی، نامهای به سناتور جان پی. شرق کارولینای شمالی نوشت و در آن اظهار داشت که فعالیتهای کینگ شامل «فرارهای ارژیکاستیک و زناکارانه است، که برخی از آنها نشان میدهد که کینگ میتواند در سوء استفاده جنسی از زنان حیوانی باشد».
کینگ یک منحرف بود: مشکی کارل روون، ستوننویس گزارش داد که نوارهای FBI حاکی از رابطه همجنسگرایانه بین کینگ و "بهترین دوست" او رالف آبرناتی است! مشکی تونی براون، مجری و ستوننویس برنامه گفتگو، زمانی که از شوخیهای کینگ به آبرناتی در یکی از اتاقهای هتل آنها خبر داد، این احتمال را بیشتر کرد. با این حال، آنقدر مبتذل بود که من حتی درخواست کینگ را از "بهترین دوستش" آبرناتی پنهان نمی کنم.
مارتین یک متقلب بود: جی. ادگار هوور، مدیر افبیآی، گفت که کینگ «بدنامترین دروغگو» در آمریکا است و «کینگ گربهای است که تمایلات وسواسی منحط دارد». کینگ همچنین در تمام زندگی خود در مورد نام خود دروغ گفت زیرا نام او مایکل بود نه مارتین. او به کمیته انتصاب خود دروغ گفت. او به همسرش دروغ گفت او در مقالات کالج و حوزه علمیه خود دروغ گفت. او در کتاب هایش دروغ گفته است. او دروغ گفت وقتی گفت که کمونیست ها را در لیست حقوقش اخراج کرده است. او به دروغ گفت که دو برابر سیاهپوستان در ویتنام از سفیدپوستان مردند. حق با هوور بود
کینگ یک سرقت ادبی بود: او در تمام زندگی خود از دیگران دزدی می کرد، همانطور که توسط افراد کینگ در آتلانتا فاش شد که اعتراف کردند: "سرقت ادبی کینگ یک الگوی کلی بود که تقریباً در تمام نوشته های دانشگاهی او مشهود بود... ما دریافتیم که نمونه هایی از تصاحب متن را می توان مشاهده کرد. در اولین نوشته های موجود و همچنین پایان نامه او دیده می شود. این الگو در سخنرانیها و موعظههای او در طول زندگی حرفهایاش نیز قابل توجه است.» به کینگ توجه کنید خانواده سرقت ادبی خود را توجیه کرد و آن را «اختصاص متنی» خواند.
دیوید جی. گارو، زندگینامهنویس کینگ، میگوید: «ترکیبهای آکادمیک کینگ، بهویژه در دانشگاه بوستون، تقریباً بدون استثنا چیزی بیش از توصیف خلاصه و مقایسهی نوشتههای دیگران بود. با این وجود، مقالات تقریباً همیشه نمرات نامه مطلوبی را دریافت می کردند، که قویاً نشان می دهد که اساتید کینگ انتظار بیشتری نداشتند…. چرا بیشتر از این انتظار نداشتند؟ این یک واقعیت است که کینگ 66 درصد از دکترای خود را دزدیده است. پایان نامه! به نظر میرسد دانشگاه بوستون میخواست به یک سیاهپوست بیصلاحیت و بیصادق مدرک دکترا بدهد، بنابراین بازی «بیایید وانمود کنیم که در این شرکت دانشگاهی دانشآموز هستیم» را انجام میدهد.
کینگ در مقالات حوزوی خود از تحقیقات و نوشته های دیگران کپی می کرد، اما اشتباهات دستوری و کلامی فراوان آنها را نیز درج می کرد! این نه تنها تقلب دانشگاهی است که مستحق اخراج است، بلکه آشکارا احمقانه است و مستحق تمسخر فراوان است.
کینگ دروغگو بود: در مقاله دیگری، کینگ نوشت که "دیدگاه ارتدکس از الوهیت مسیح در ذهن من به راحتی انکار می شود." در مقالات دیگر، کینگ تولد مسیح از باکره، مرگ جانشین، رستاخیز پیروزمندانه، و بازگشت مشهود، و همچنین الهام کلامی کتاب مقدس را انکار کرد. مارتین لوتر کینگ یک کافر بود، و این او را یک واعظ ساختگی و یک مسیحی ساختگی می کند!
اگر برای بزرگداشت مردی، حتی یک مرد خوب، که قبلاً با کلان یا نازی ها روابط داشته است، یک جشن ملی پیشنهاد شود، واکنش چه خواهد بود؟ آیا نمی توان انتظار داشت که همه از او بخواهند که به برخی سؤالات پاسخ دهد و زندگی او بسیار دقیق بررسی شود؟ چرا کینگ استثناست؟ و چرا محافظه کاران این بازی سفید کردن شهرت کینگ را انجام دادند؟ چرا محافظه کاران مهم به ستایش کینگ بدون هیچ مدرکی ادامه می دهند؟ چرا برخی از وب سایت های محافظه کار از انتشار این حقایق خودداری می کنند؟ بدیهی است که حقیقت برای افراد غیر اصولی اهمیتی ندارد.
به طور خلاصه: هیچ بحثی در مورد شرور بودن کینگ وجود ندارد. طبق معمول، من را به نژادپرستی متهم میکنند، اما واقعیتها غیرقابل قیاس هستند: کینگ یک پینکو، یک فاحشه، یک منحرف، یک دروغگو، یک سرقت ادبی، و یک دروغگو بود. این بیشتر مردم را آزار نمی دهد، اما افراد صادق را آزار می دهد. صرف نظر از انگیزه های من، حقیقت باید نیروی محرکه چپ و راست باشد.
من متهم به نگه داشتن کرسی Archie Bunker برای علوم سیاسی در دانشگاه راست افراطی به دلیل این مقاله. با این حال، وقتی حقیقت رد شود، دوباره بسته بندی شود و مورد تمسخر قرار گیرد، به علت حقیقت کمکی نمی شود. افراد اصولگرا می توانند حقیقت را تحمل کنند، حتی حقیقت ناخوشایند را.
لینک مقاله پست اصلی و مقالات بیشتر از Don Boys، Ph.D.
دیدگاه ها و نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات این نشریه نیست.
اگر این مقاله را آموزنده یافتید، لطفاً یک کمک مالی کوچک به ما در نظر بگیرید فنجان قهوه برای کمک به حمایت از روزنامه نگاری محافظه کار - یا انتشار این خبر. متشکرم.
منبع سندیکای مقاله اصلی RWR.